Seven portraits of Negar

2013

دیگری من

نزدیک ترین مسیری که می تواند ما را در نگریستن به خویش یاری رساند؛ راهی ست که از دیگری می گذرد. ما موقعیت مان را به واسطه ی دیگران می سنجیم و خود را شناسایی می کنیم. به قول امانوئل لویناس ( فیلسوفی که هسته مرکزی فلسفه اش دیگری ست ) ؛ ما مسئول خطاهای دیگرانیم… وقتی با دیگری رویا رو می شویم بدان متعهدیم، چرا که به گفته او ؛« اخلاق از جنس رخداد است، از جنس تماس و مواجهه »
اگر نخواهیم از مسیر دیگری به خود بنگریم ، می بایست با فاصله گذاری گذشته خود را روایت کنیم. بدون این فاصله زمانی گفتگو با خود همیشه و در بیشتر مواقع به تک گویی می انجامد. آنچه می گوئیم همانی ست که می شنویم. اگر چه خودی که به واسطه گذشت زمان از ما جدا شده است را نمی توان خود نامید. ما خود را جا می گذاریم، چون مدام درحال تغییریم آنچه از ما می ماند چه بخواهیم و چه نخواهیم باز شکلی از دیگری ست .
اما بیائید سخن را بجای شنیدن به گفتن واداریم، به بیان ساده تر؛ رو در روی خویش با خود گفتگو کنیم. چنین موقعیتی وقتی شدنی ست که خودرا دیگری فرض کنیم، از همین جاست که لویناس دیگری را من و من را دیگری فرض می کند… اما بگذارید فرض کنیم که روزی بتوانیم با خود ( یا همان دیگری خود ) مواجه شویم. شاید به واسطه ی سهمی که من از او دارم این جسارت و جرات را به خودم بدهم که فراتر از توقع از چیزی را طلب کنم که هرگز از دیگری نتوانم. این تنها عاملی ست که می توان ( در چنین فرضی ) به این ملاقات ارزش بی همتایی دهد. با این همه اگر روزی روزگاری ( شده حتی در خیال) فرصت نگریستن به چشمان خود را داشته باشیم، از کجا آغاز می کنیم؟ این ویدئو پرفورمنس بنا به این فرض شکل گرفت ؛ دختری قصد دارد خود را در کوچه پس کوچه های این شهر بی در و پیکر پیدا کند، از او بپرسد … با خود حرف بزند، بشنود… چه باک شاید در این رخداد دیگری را دیگران ننامد